خوشه چين
جنبش عیاران
قهرمانان ملی می آفریند
قسمت دوم
مقاله هذا به حیث تیزس جنبش«عیاران» پیش کش میگردد.این تیزس ما را میبرد.کجا؟به نقطه میبردکه ازآن زمان خط سیرجنبش مترقی کشوربه بیراهه کشانیده شد.
(( رهبران دیروزهریک محصول آن دوران بودند.راه خویش را تا به آنجا پیمودند که هدف تیرحریف پهلوقرارنگرفته بودند.هریک ازینها درپهلوی خود، کارشناس،تکنوکرات ووظیفه شناس تربیت کرد ه بودند روح شان شاد.
امااین کارشناسان ووظیفه شناسان وتکنوکراتهاخواستند،عصای با به را دردست گیرند.متأسفانه استعداد این کاررا نداشتند.نتوانستند که درنقش رهبرعرض اندام نمایند.به جزازنقش ویرانگروتخریب گروما جراجو))
همه طرفها میگویند که بیائید باهم متحد باشیم مگرزیرنظرمن!
میدان سیاست یکی، ارکسترهای سیاسی مختلف، رقصها،نا منظم، گوشها بسته به آهنگهای رنگا رنگ، منبع که تغذیه میشود.
ازین خاطر است که جنبش چپ امروزی رسالت خودرا پایان میابد.
منطق زمان برای من فهماندکه شخصیت دوره خودرا خودم می آفرینم.
اینجانب به منطق زمان گوش فرا میدهم و لی برا ی شما سیاست گذاران و سیاست مداران(( چپ)) کنونی هوشدار میدهم ازسلام دادن احزاب چپ کشورهای بیگانه پرهیز کنید این احزاب به وطن خودشان عشق میورزند نه برای افغا نستان اینها همان شکارچیهای ماهراند، که شکاررا خودرا نموده در خانه خود شان پخته مینمایند.
چنانچه اتحادشوروی سابق و خلف آن در مورد سیاتهای گذشته افغانستان اعمال نمودند.
ما بایدهمان کورهای باشیم عصای باردیگرازدست ندهیم،ما باید راه ورسم توده های خودرا که خودانتخاب مینمایند فراموش نکنیم همگام وهم قدم با کاروان حله ازراه سیستان به سوی اوج قله ها درحرکت بافتیم.
جنبش عیاران بادرک ازحقایق وشناخت((گل جنبش چپ)) بعد ازانکه ازلابراتوار مقاومت مواد بیرون آمد. دریافتم که ازین گل باردیگرعمارت ساخته نمیشود.
جنبش عیاران جبل مارتول به شانه کلوخ های دیوار چپه شده را میده میده کرده از چغل توده ها بیرونش میکند تا که توته های شیشه و تیکر شکسته و مواد بیگانه دیگر ازان بیرون شود ودریک مرکز جمع ، همه را ذریعه آب خمیر و لگد نمود تا آنجا ئیکه گل آن بار دیگر برای عمارت آماده گردد.
"اهل شعرو ادب ای شاعر خوشنام سلام"
"جلوه ی حافظ و فردوسی و خیام سلام"
درین دنیا که هرکس میگوید مه، خبرندارند که چنگ ودندان هردو به اتفاق هم درگلوی طعمه فرورفته است و طعمه آخرین نفس هارا می کشد.
کسی حاضر نشد که بگوید
مه با تو تو با مه.
دم دم صبح بود
ازگوشه بام
شنیدم آهنگ مرغ سحررا
که میگفت
گام بنه همین لحظه
ازخیل عیاران
هرات با ستان
بلخ و بدخشان
کابل وسیستان
قندهارو پروان
ننگرهاروبامیان
بازآید جنبش نو
دروازه سیاه
به رخ آسمان کبود
بازمیشه
ازآنجا روبه زمین
نورخورشید
دمساز میشه
وطندارم
خوشی کن خلق افغان
سرفراز میشه
اما!
درین جنبش که عیار نام دارد
نه که هربد نام توان گام دارد
ثبات جنبش بس پایه دارا ست
بلی طوفان او پیغام دارد
خروش دریایش چنان دلنشین
که گوئی تما شا گران را الهام دارد
حلقه، جریان، با گروه ،جمع گشته ایم ما
فکرت باشد که
حادثه ای بعد ازسکوت ا یام دارد
موج دارد میلرزد،میجنبد ومیغمبد
چنان نیرو، گاهی جنبنده را، آ رام دارد
کف بزن، پای بکوب که گریزنده
افتان وخیزان خاطره ازویتنام دارد
اما گفته زیررا باید که فراموش نکنیم
گاندی فقید گفته است که هفت چیز خطردارد
ثروت بدون زحمت
لذت بدون وجدان و صداقت
بدون شخصیت دانش
تجارت بدون اخلاق
علم بدون انسانیت
عبادت بدون ایثار
سیاست بدون شرافت
«گاند ی فقید»
فرق نمی کند که قهرمان ملی ازراست باشد ویاچپ
مهم این است که انسان جسور،صادق،آزادی دوست،آگاه،عادل،خبیر،خردمند، باناموس متوا ضع مردم دوست وطن دوست،باحیا،با پاس باتمکین،حق آب و نمک شناس،گوش به فرمان ملت باشد.
لنگ به هررنگی که لباس بپوشد راه رفتنش لنگ است. کوررنگهارا تشخیص کرده نمیتواند. کرصدا ی گرگ وگوسفند را نمیشنود.
کودتای هفت ثورهمین جاده هارا برای بعدش هموارکرد.
بناً ضروری است که جاده را ازهمان نقطه ای ویران شده دوباره مرمت نمود. ازهمانجای ترمیم شده واصلاح شده به طرف آینده سالم درحرکت افتاد چراکه ویرانه های ناشی از خطا های سیاسی آبادی اش بدوش وطن سازان میباشد. این حق عیاران است که با اندیشه سالم خود.درپیشا پیش این جبهه خودرا قرارمیدهد.
هرکسی کو دورماند از ا صل خویش
باز جوید روزگاری وصل خویش
شاعران، نویسندگان،عارفان، سخنوران،تحلیل گران سیاسی همیشه در محافل، شب نشینیهای زمستان بالای صندلی،توت چهارمغز،کشمش(( پیتو گرم زمستان)) چای چلم وتنباکو،شهنامه خوانی میکردند. قصه های دل انگیز رستم وسهراب را بیان میکردند.ازان گذشته این داستانها را با قصه های حقیقی ساختارنظام قبیله سالاری قصه میکردند وپایه های حمایتی نظام قبیله را(( روحانیت)) بیان میداشتند.این خانواده ها گاهی بنام یک استبدا د ظا لم ختبه میخواندند. این آدم کش قاتل را بنام سایه خدا معرفی میکردند بعد ازان که قاتل دیگری قاتل قبلی را از صحنه بیرون میکند. بنام قاتل جدید خطبه میخوانند. این کلا ه ماندنها به سر ودستمال بستنها درکمروشمله بستنها به کله تداوم کاریها دشمنی آشکارا به توده های ملیونی کشور است.علت ظلم واستبدادعقب گراهارا درمقابل،حرکت وجهش نوومقاوت تاریکی درمقابل روشنی((علم ودانش)) تو ضیح میدادند. چنان توضح و تشریح میکردند که ازچشم ها آب های دیده جاری میگردید.
با این وصف اگرامپریالیزم حق دارد به سازونوای دلخواه خودش گد یگک های خودرا درکشورما به رقص بیاورد.
بناًجنبش«عیاران»حق مسلم خودمیدانند که بگویند با آهنگ ونوای توده های بیدفاع بیگانگان را ازخاک خود بیرون کرده وبعد رقص وپایکوبی مینماییم.
نعره خلق « نغاره» خدا است.
بهترین پشت وپناه مظلومان وحقیرشده ها همان خدای یگانه است که خلق کرده است ومیمیراند. باردیگرزنده میگرداند.
ازین که خدا واحد لا شریک است. پس یکی ازنام های خدا «یک» است به این اساس میگویم که وحدت مظلومان درمقابل ظالم «زورخدا است.»
های خلق های تحقیر شده افغا نستان ،های خلق های محروم شده افغا نستان، های مظلومان بیگناه ونا توان کشورعزیزماتم سرای من(( افغا نستان عزیز)) شما تحت این شعارمیتوانید دورهم جمع شوید.
بگویید که((خدا یکی است)) مادریکی است.کشوربه تک تک ماوشمانسلهای افغان تعلق دارد.
بالآخره ما تحقیرشده های روی زمین خودراجداازبیگانگان وبیگانه پرستان درمحل جدا گانه می یابیم.
دهقانهای عزیزکشورشما به بیگانگان بگو ییدباید که ازکشورمن به همرای پاپی گک هایتان بیرون شوید،آنهای که ازطریق میدیای دولتی ، به مانند گوسفند،گاو،خوک،نشخوارمیکنند.همه اش ترجمانی ازمنافع توبیگانه است.بخاطریکه توبرایش معاش میدهی(( دودی زما خوری تو تو دصلاح خان دی کوی)) توبه علف هرزه میمانی که درزمین من ریشه دوانده ای مجبورم تورا ازریشه برکنم درآفتاب تموس بگذارم که خشک شوی تا که زمین من به مانند گذشته های دور سبز وخرم گردد.
باغبانهای عزیزوطنم برای بیگانه بگویید که ازکشورمن برای، برای، توازبیگانه پرستان کشورمن استفاده کردی آنهارا به مانندملخ برای محو مزارع درختان مثمروغیرمثمر روان کردی،نه درخت ماندی،نه باغ ماندی ونه بته ونه بویاره.
کارگران توانمند کشورم شما برای بیگا نه بگوییدازکشور من بیرون شو، همین تو نبودی که برای نوکرهای خود پول میدادی فابریکه هارا خراب کن، کانا ل هارا خراب کن، تمام فابریکه های کشورمارا خراب کردند دردادند.
اساتیذ ومعلمان کشورم شمابرای بیگانه بگویید. تواشغالگراز کشوربیرون شوبگویید که شما نبودید برای نو کران تان((رهبران دوسره پایش درگلوی توده مغزش درخدمت بیگانه)) وظیفه حریق مکاتب را میدادید. نه کتاب برای ما ما ند ند نه مکتب نه مدرسه تمامی مکاتب افغا نستان را دردادند. مکاتب را درتمام کشورحریق کردند. معلمان مکاتب را کشتند.
نظا میان کشورشماکه مسؤلیت دفاعی کشوررا به عهده دارید. به بیگانه بگویید.بیگانه توبایدازکشورمن خارج شوی،توبه نوکرانت وظیفه سپرده بودی که ضد مصالحه ملی قیام نمایید. توسط گماشتگانت اردوی منظم را که حق ملت بود. از بین بردی اردوی که طی یک قرن از خون ملت ساخته شده بودو برای دفاع وطن ساخته شده بود.عظمت اردورا درزمان دفاع مستقلانه درجبهه ننگرهارمشاهده کردید. اردو، داخله وا منیت ملی، با داشتن پرسونل درحدود 500000 هزارنفری، توپ وتانگ با سیستم متریک وانواع مختلف سلاح ومهمات همه اینها ملکیت مردم بود. اگرهمان اردوبا داشتن افسران دلیر ناموس پرست ونظامیان تجربه دیده قدراست مصمم وبا اراده اردوی که عقب نشینی را به خود عیب می پنداشتند. هریک به مانند «رستم»های قرن بیست ویک درمیدان جنگ ونبرد در خدمت مردم قرارمیداشت. رشد طالب و القاعده به این پیمانه نا ممکن بود. گناه خلق افغا ن نیست، مردم افغا نستان شمارا برای کشتن خود دعوت نداده بود با دست کردی با گردن بکش لطفاً ازوطن آبائی ما برای.
سیاست شناسان کشورعزیز بگویید که بیگانه برای از کشورما بیرون برای
وطن دوستان کشورازعمق دل و جان، پا را برای آبادی و دگرگونی درکشور پیش نهاده بود. ولی بی خبرازانکه بدانیم درعقب ماجرا های سیاسی ملی و بین الملی چه میگذرد، ازکنار دیوارشکسته عبورکردیم، در زیرآوار این دیوار شکسته درگیرشدیم وبارملا متی وخطای های سیاسی گذشته بدوش ما چپه گردید. کنون وقت آن رسیده است که دیوارشکسته نیوگلوبالیزم فروریزد. ملامتی و خطای نظامی و سیاسی تمامی جنایات بشری درگردن نظام ساخته شده دربن چپه گردد.
کنون نخبگان واهل خبره وسیاست گذاران کشورما به این نتیجه رسیده اند به خود آیند.شناخت خودی وبیگانه ضروت اولی است. میگویند گذشتگان ما میگفتند زمانیکه احساساتی میشدیم میگفتیم که لا حول والله لعنت به کاربد شیطان لعین ازعجله کارنمیگرفتیم،حرف ها را که می شنیدیم می اندیشیدیم که در متن این حرف چه نهفته است.برای شما پیشنهاد میگرددکه شیاطین لعین هزاریک نوع برای ایجاد نفاق تئوری میریزند تا مردم درجان هم درگیرشوند. دربالا گفیم که خدا یکی است.عبادت به دربارخدا فرض است. وطن یکی است. آزادی وطن ازچنگ استعمارفرض است،حفاظت از ننگ نا موس وطن وجیبه هرانسان وطن دوست است.
هموطنان عزیز! نوشته فعلی ام سری میزند به آستان ادبا شعرا ونویسندگان وخردمندان فرهیخته ورادمندان با ناموس وعزت پرورکشورم، قبل ازانکه به تفصیل موضوع بپردازم، نمیخواهم که همه(( لقمان حکیم)) شوند.چیزهایی را ازمن بیاموزند.
فقط بیان احساس من است که زیرفوکس خردمندان قرارمیگییرد.
پروازبه سوی بالامشکل است.حرکت سیرارتقائی آگاهی،خردمندی،اتحاد، اتفاق توانمندی انرژی، قوت ومقاومت کاردارد.
اما سقوط به سرا شیبی خطرنا بودی است.
نظام سیاسی موجودهمان نظام است که کشوررا به سوی قهقهرا سقوت داده.
کشورما،کشور«عیاران» قهرمان پروروقهرمان پذیراست.هرزمانیکه ملت قهرمان پرورما با پا درمیانی«عیاران» قهرمان خودرا یافت،همه بارسم کهن آریانای کبیر،آزادی ونجات خودرا دربازوی توانای این مردان آزاده وقهر مانان تازه نفس، مییا بند.قهرمان بیرون آمده از ستم داخلی واستعمارخارجی ازکوره آتش جنگ ونبرد((سرد)) وجنگ ونبرد(( تروریزم وضد ترویزم)). پرچم مبارزه را به حمایه توده های ملیونی که اورا مرد فرهیخته، دانشور، آزادی دوست وطن دوست وانسان دوست، مهربان دلسوز،صادق،راست گو، راست کار، پا بند به عهد وفا به حساب آورده اند.پرچم مبارزه بخاطر آزادی انسان ووطن را برشانه برمیدارد.شعارسرمیدهد ومیگویدکه این داد واویلای من صرف بخاطر فرد نبوده و نمی باشد این شعارمن ضرب آهنگ است، ضرب آهنگ ریتم منطقی است که تارهای نیات درونی،انسان ستم دیده را به فضاپرتاب مینماید.وقلب هرشنونده رااهتزازات صوتی اش به تپش می آورد. همه شنونده هاازمیدان اهتزازات اصوات درک مینمایند که قهرمان«عیار» مقصدش فردنه بلکه ترجمانی ازمحیط واتموسفیراست که فقر،جهل،استبداد داخلی واستعمارخارجی درآنجا حاکمیت دارد وفرمان میراند.
این قهرمانان((، سیاست شناسان، درامه سازان ودرامه نویسان، پهلوانان، درمجموع سپورت مینها، نقاشان،شاعران،ادبا ونویسنده گان،داستان نویسان، هنرپیشه ها فضای گشت وگذارجنبش عیاران است که هرکدام دراجتماع، در دفاع ازنوامیس ملی،دراداره وسیا ست درجا بجائی مهره ها در امرکشورداری ، طبق استعداد وتوانمندی ا ش درساختارسیستم ونظام سیاسی نقش کلیدی را ادا مینمایند. کاریکه بعداز تخریب سیستم حاکمیت سیاسی حزب وطن.اداره های دوره قرون اوستای مجاهدین وطالبان،بعد ازان ادراه((غیرقانونی)) ساخت کنفرانس بن تا به الحال ازساختن آن عاجز آمده است. بارعایت حفظ ادب به شاعران، داستان نویسان، سینما گران، طنز نویسان، کارتونستها هنرپیشگان فرهیخته و نویسندگان تکرار احسن مینویسم، مینویسم که هریک آنها کمترازشخصیتها ی دوره ها ی تاریخی گذشته نیستند.
شخصیتهای روشن بین ودوراندیش، خیرخواه باوجدان، کم نیستند. زنده ها نام خدا تعداد شان فراوان میباشد. تذکرهریک شان درینجا حوصله خواننده را میگییرد.ولی میشودکه تعدادی را طورنمونه به حیث الگوی آفرینش قهرمان ملی معرفی نمائیم.
ادامه دارد
+++++++++++++++++++++
قسمت ا ول:
مقاله هذا به حیث تیزس جنبش«عیاران» پیش کش میگردد.این تیزس ما را میبرد.کجا؟به نقطه میبردکه ازآن زمان خط سیرجنبش مترقی کشوربه بیراهه کشانیده شد.
دیوارکهنه غلطیده حیثیت گل شوره زاررا دارد. در زمین شوره زار کشت سبز نمی کند. زمانیکه بخواهی باردوم ازگل شوره ای،((کل های شوره ای شوخ اند)) دیوار بسازی خصلت شوری گی خودرا ازدست نمیدهد. به مجرد رسیدن نم باران نمکش منحل گردیده به سرعت چپه میشود.
احزابیکه درافغانستان تحت تأثیر انقطاب جهانی شکل گرفته بود، درمرگ سو سیالیزم ، اقمارش در سراسر جهان ازهم پاشید.بناًازبقایای این حزب نمیتوان مجدداً حزب ساخت. چنانچه که احزاب ساخته شده ازبدنه حزب فعا لیت شان درانتخابات((پادشاهی سرموی کنک)) گذشته ببارننشست. بناً این گل شوره را به زمینهای زراعتی یا تاک انگوری داد که حاصل فراوان بدهد.
احزاب اسلامی که در مقابله با جنبش سو سیالیزم ساخته شده بود، کنون اهمیت خودرا از دست داده است دارد که دیریا زود به مانند حزب دموکراتیک خلق راه زوال خودرا بپیماید. کنون وضعیت سیاسی درسطح جهان به گونه پیش میرود که قم چین بدست امپریالیزم است میخواهد که اسپ تازی را به میل خود براند.
همانگونه که حاکمیت روسیه جانشین(( اتحاد شوروی)) ازحمایه حزب وطن دست برداشت.تکیه به راست کرد.
اگربخواهید که بخاطر داشتن احزاب باردوم سرشما اعتماد شود، وزیر وکیل .....شوید. نا ممکن است.
احزاب لیلامی ازمود افتیده به درد امریکا نمی خورد.
آخرین مهره های امپریالیزم ((طالب وگلبدین است)) که وارد صحنه میگردند. که اصطحلاک گردند. بعداً به مانند زعمای چپ وراست یکی پی دیگردربازار (( مکاره)) ریش خند شوند.
کورپشه ای نیست که به دروازه جالی بگیرند.
راست وچپ یک کشور به مفهوم واقعی اعضای متشکله جامعه خودمیباشند. بناً راست وچپ هردو گذشته خودرا به نقد گیرند وارد کار زار ایجاد جنبش عیاران برای آفرینش قهرمان ملی شوند. تاکه ما دارای وطن مربوط به خود شویم.
درموجودیت نیروی بیگانه واشغالگرایجاد حزب ویا سازمان سیاسی قابلیت رشد را ندارد. جنبش عیاران به حیث پیام دهنده میگوید که نیروهای مترقی وظیفه خود میدانند که بگویند مردم افغا نستان باید درقدم نخست صاحب کشور خود گردد. بعدازانکه کشورآزاد گردید. این نسلهای ما بعد ما حق دارند که برای خود طبق اوضاع واحوال آن زمان احزاب خودرا بوجود بیاورند.
آب وقتی قابل نوشیدن است که بوی ندهد. رنگ نداشته و ذایقه نداشته باشد.
نوشته های«خوشه چین»ازخصلت آب برخورداراست.اگربه خواندنش علاقه بگیری.
آهسته آهسته تورا می برد، به ریشه
ماهیت را به حا فظه میسپاری همیشه
صدای ما برای توده هاست،با خبر باشید که دشمن،همیش درکمین بوده،میباشد وخواهد بود.تاکه توازخواب بیدارنشوی،تورا درشب تاریک بدنبال ارباب تذویر میبرند. قبل برین اگربخاطرداشته باشی، پیراهن کهنه تورا از تنش کشیدند. بایک جوره پیراهن نوتفنگ برسرشانه ات دادند تاکه صاحب خانه شوی ولقمه نانی بخوری. تیکه دارنتوانست طبق قرارداد عمل کند معامله دار فرارکرد .دردشت بیابان رهایت کردند،خون،گوشت واستخوانت نصیب مار غندل واژدهارگردید. کنون درشکمت باروت پرمینمایند به بهشت جاودان میروی.
خلق افغان ضامن آقای کرزی نیست که اورا ازچنگ قرض والا نجات دهد.
خلق افغان وطن آزاد میخواهند.
شنیده باشی که گفته اند
شنیده کی بود مانند دیده
که هست شیطان«مانا»
به مانند سگ درراه خزیده
الگوئی برای آفرینش قهرمانان ملی
بی کس وبی کوی نا توان منم
افتیده درگوشهء زندان منم
حوصله مندی رابه ارث برده ام
انسان باایمان با لب خندان منم
با این همه تنها نیم در حل مشکل
ازپهلویم هریک به نوبه گفتند
به این شرح
نشسته ام درمحراب میخوانم کلمه
عبادت میکنم ملا ام
دشمن جن وشیطان منم
بشیرم«بغلانی» تسلیم ناپذیرجزبه حقیقت
آشنای مجید کلکانم
شاگردطاهربدخشان منم
نشان«عیاری» ازپدردارم،پهلوان زاده ام
حاجی برادرزاده
مرحوم صادق بایان منم
شخم میزنم،به زمین،پاش میدهم دانه گندم
میدروم داس دارم من بدست ، دهقان منم
بیغم باش که دشت ودمن میشوند همه سبز
کمربسته بیل دارم به شانه باغبان منم
کاوه «آهنگر»گفت که ای ضحاک،
کوره دل ما داغ است
پرنده جرقات سوزنده هرطرف
، چکش کوبنده دارم بدست
زده به سندان منم
معلم رنجبر و بینوا ورهنمای نسلهای فردا ی وطنم
من«آماج»عزیز
قلم زن وسخنگوی افغان منم
درین راستا صدای من درکهکشانها می پیچد
نساجی گلبهارتخریب است
بابه صاحب طوفان منم
حقیقت مطلب این است که من حاضربودم به صحنه
سال بود سال1348
آصف «نبرد»
ازقریه صوفیان منم
قلب گرم دارم،با مغزسرد دستان پاکم
شفادهنده زخم هاست
نامم، گیرند دا ود،مغروروسرفرازم
فرزند قابوزان منم
سید کریم« بهار» فرزند ننگرهارم
من عاشق نوبهارم
قدرشناسم، دارم ریشه درسلک عیاری
عاشق به انسان منم
ذبیح«بشردوستم» فرزند مشاقم
رهروان کهکشانها
بیرون گشته ام از قید وهرزندان
بسته به جهان منم
غلامی کی پذیرم، آصف بودم
رها شدم فرزند«یحی»
روحت شاد ای پدر، نامت بلند که
رهروان راه «عیاران» منم
خلیل قدبلند وبا لا،همت والا دارد گفت
همانم که بودم وهستم
عاشق به انسان
«سپاهی» هری باستان منم
سید پادشاه سازمان ده، سیدعمرنان ده
رفقای وفا داراند
هردوبه اتفاق هم بگفتند که عامل
پیوند خلقهای افغان منم
کنون اکرم افضلی میشناسندم
آن سازمان ده کاندید دکترای علوم
انسان پرکارصادق وفادار
فارغ ازبیراهه
شخص فزیکدان منم
نورآقای« تابش» فعال جهنده وتابنده تا که زنده ام من
بهارسبزم آرزوست،
زیرآسمان سرد خاکی
میوه تکان منم
کامجوام وجستجوگرسیاسی با چشمان باز با بصیرت لازم
عقابم وتیزبال
درروشنی نور به ارتفاع بلند
رونده به خراسان منم
سیدرحمن باردگر«مشتاق» یاران گشته
خسته شده ناله میزند،
کی
جمع دوستان به خروشان آید
گویم که حاضر به میدان منم
گل سرخ مزار
رنگ گرفته ازخون عیار
بگفت این جمله را
سید محمود ازجمله
عینی شاهدان منم
دورنیم، بیگانه از رفقای شکورنیم
سید نصرالدین داکتر ریاضی ام
جمله افعالشان با قاعده وفورمول است
عاشق این انسانهای با وجدان منم
خدا بدهد مرا شفا
درراه خدمت به انسان بودم
میباشم، خواهم بود با وفا
عالمم انجنیر
عاشق انسان صد چندان منم
استوارم، استوار، استوار
ازمزارم،از مزارم،ازمزار
گروه ما بود
«کار»
جنبش عیاران سلک مردان است
از جمله اخلاص مندان منم
نو میخواهم ونوسازم
قلم زن وقلم پردازم
طنزگو وخوش نویسم
بیکار نیم
آدم بی روزگار نیم
معلم وا ستازم
مرد عمل پیشتازم
درراه خدمت به انسان
دستگیرم «نایل»
انسان باعهد
بسته به پیمان منم